الهام یوسفی | شهرآرانیوز - فقط داستانپردازان قهار جهان میتوانند ما را از زمان و مکان خودمان جدا و به جهانی دیگر و مکانی دیگر پرتاب کنند، چیزی شبیه یک معجزه، معجزهای که با کلمات روی میدهد و خواننده را به جایی پرت، در دورترین نقاط جغرافیایی جهان و در فراموششدهترین دوران تاریخ پرتاب میکند، مثلا در سالهای حکومت دیکتاتوری در نیکاراگوئه. داستان «لاوینیا»، اثر نویسنده آمریکای لاتین، خانم جیوکوندا بلی، درست همین کار را با خواننده میکند، آن هم وقتی دسترسی به آن بخش از جهان که تاریخ مبارزات آدمهای معمولی را روایت میکند، چقدر سخت و گاهی ناممکن است. کتاب خانم بلی داستان ۲ زن را روایت میکند در ۲ زمان بسیار دور از هم، اما در دل هم! باید خلاقیت خانم بلی را تحسین کرد که توانسته است این ۲ زمان را در کنار هم روایت کند و ما را با قلمش به یک نقطه ناشناخته ببرد. زمان اصلی داستان دوره زندگی دختری مستقل و خودساخته به نام لاوینیاست که در خانه عمه مرحوم خود زندگی میکند. او معمار باهوشی است که از استقلال خود لذت میبرد و با جهان بیرون، یعنی حکومت دیکتاتوری، و ظلم و ستمش به مردم، بیگانه است. اما در خانه او، در خانه آبا و اجدادی او، درخت پرتقالی وجود دارد که از دل پیکر یک زن مبارز که همراه معشوقهاش، یارینسه، در مبارزه علیه استعمار اسپانیا جان باخته و در آن خاک آرمیده روییده است.
راوی دوم قصه همین درخت پرتقال است که عصاره میوهاش به کام لاوینیا میریزد و به خون او میرود. نویسنده با این مدل داستانپردازی، ۲ برهه مهم تاریخ نیکاراگوئه را روایت کرده است، آن هم از دل زندگی ۲ زن با خواستها و آرزوهای متفاوت. این را هم نباید نادیده بگیریم که میتوان تصویر واقعیتری از جنایت استعمار را در این کتاب و از زبان درخت پرتقال به تماشا نشست و برای آن گریست. در اواسط قصه است که لاوینیا طی یک حادثه ناگهانی، با جریان مبارزه ضد دیکتاتوری جوانان شهرش آشنا میشود و در چالشیترین مرحله زندگی و تصمیمگیری قرار میگیرد. اینکه شرایط را بپذیرد و یک معمار موفق و سرشناس شود، یا برای آزادی و عدالت و رسیدن به جهانی بهتر به مبارزان بپیوندد. خب! طبیعی است که باید داستان را بخوانید و با لاوینیا و احساسات و شرایطی که او تجربه میکند آشنا شوید تا تصمیمیش را بفهمید و درک کنید. کتاب ظاهرا حجم زیادی دارد، اما کشش داستانی و نیـــز خوشخوانی ترجمه کمک میکند بتوانید با سرعت زیادی آن را بخوانید. شاید باور کردنش سخت باشد، اما اگر زن هستید، موقع خواندن این کتاب، با وجود این فاصله زمانی و مکانی از قصه، باز هم شباهتهای فراوانی میان زنهای آن قصه با خودتان خواهید یافت. در عین اینکه نویسنده سعی کرده است در دل اثرش، هر ۲ نوع زن سنتی و مدرن را باور داشته باشد و برایشان احترام قائل باشد، نمیتواند از انتقاد به زنانی که پیوسته در رؤیای ناچیز، زندگی پیشپاافتاده و مصرفزده هستند بگذرد و نظام مردسالار و انقیاد زنان را به نقد نکشد.